 |
|
 |
|
|
|
1392 / 03 / 31 - 10:52 |
تاريخ انتشار |
45 |
کد مطلب |
تو ای فرمانده بی دین و وجدان / شجاعت می شود کشتار انسان؟!
سروده ای زیبا از سیاوش امیری تقدیم به روح مسافرین مظلوم هواپیمای ایرباس ایرانی 
چه گویم از دَد و از دَدمنش ها چه گویم از خبیثان ، بدمنش ها
چه گویم از پَلیدی از شقاوت چه سان گویم از آن اوج جنایت
چه تلخ و جانگدازست قصّه ای دوست بسوزد سینه ها را غُصّه ای دوست
و نیرنگ خبیثان ِ بَد آهنگ در آخر روزهای مانده از جنگ
به شکلی ناجوانمردانه رُخ داد جنایت کِی رَوَد از خاطر و یاد
هُمای آهنین با سیصد و چند نفر انسان به لب گُل های لبخند
به ناگه شد شکار موشک انداز و شد صد تکه در پایان پرواز
یه فرمان پَلیدی آدمی سان به یغما رفت عمر و جان آنان
و شصت و شش نهال تازه رَسته و مردان و زنانی دسته دسته
به ناگه زندگی شان گشت نابود میان شعله های آتش و دود
چه بودی جرم آنان بیش یا کم تو ای حیوان که نامت گشته آدم
تو ای فرمانده بی دین و وجدان شجاعت می شود کشتار انسان ؟!
چرا آن تیزبال آسمان ها فرو افتاد در پهنای دریا
چرا شد سرنگون آن کوه آهن و آیا زنده ای جا ماند یک تن
چرا آن بی گناهان کُشته گشتند به خون سرخ خود آغشته گشتند ؟!
نويسنده : سیاوش امیری
|